English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4529 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
adjusts U میزان کردن
adjustment میزان کردن
collimate U میزان کردن
standardization U میزان کردن
adjusting U میزان کردن
adjust میزان کردن
focussed U میزان کردن
aligns U میزان کردن
focussing U میزان کردن
focusses U میزان کردن
focuses U میزان کردن
equilibration U میزان کردن
focused U میزان کردن
tunes U میزان کردن
aligned U میزان کردن
focus U میزان کردن
align U میزان کردن
tune U میزان کردن
aligning U میزان کردن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
adjustments U تنظیم و میزان کردن
magneto timing U میزان کردن مگنت
spark timing U میزان کردن جرقه
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
ignition timing U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
countdown U میزان کردن ساعت
countdowns U میزان کردن ساعت
To synchonize the watches . U ساعتهارا به هم میزان کردن
hand advance U میزان کردن دستی
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
damper U الت میزان کردن جریان هوا
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
regulate U میزان کردن درست کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
ranges U مرتب کردن میزان کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن کنترل کردن
leveling U میزان کردن افقی کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
range U مرتب کردن میزان کردن
tempers U معتدل کردن میزان کردن
temper U معتدل کردن میزان کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
regulate U میزان کردن کنترل کردن
tempered U معتدل کردن میزان کردن
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
kopfring U حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
precision U درستی
preciseness U درستی
duly <adv.> U به درستی
trueness U درستی
rightly <adv.> U به درستی
rightfully <adv.> U به درستی
justly U به درستی
properly <adv.> U به درستی
justly <adv.> U به درستی
correctly <adv.> U به درستی
aright <adv.> U به درستی
imprecision U نا درستی
legitimacy U درستی
integrality U درستی
genuineness U درستی
soundness U درستی
exactitude U درستی
uprightness U درستی
fidelity U درستی
justness U درستی
validity U درستی
integrity U درستی
rightfulness U درستی
straightness U درستی
rightness U درستی
accuracy U درستی
exactness U درستی
correctitude U درستی
correctness U درستی
damchi U راستی و درستی
truth U درستی صداقت
honesty U درستکاری درستی
propriety of behaviour U درستی رفتار
truths U درستی صداقت
justice U درستی دادگستری
approximately U تقریبا به درستی
to verifty a staement U درستی ونادرستی
the a of a trans lation U درستی ترجمه
honestly U از روی درستی
rectitude U راستی درستی
truth table U جدول درستی
truth value U ارزش درستی
validation U تنفیذ درستی
uprightaess U درستی راستی عدالت
accuracy U درجه دقت درستی
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
to foel U حال درستی نداشتن
function U انجام عمل به درستی
bona fide U به طور جدی به درستی
functions U انجام عمل به درستی
functioned U انجام عمل به درستی
measure U میزان کردن طی کردن
cynic <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Veitch diagram U نمایش گرافیکی جدول درستی
truth table U جدول درستی جذول صحت
true false test U ازمایش درستی ونادرستی چیزی
accurately U به درستی و بدون هر گونه خطا
He seems to be an honest man. U آدم درستی بنظرمی آید
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
cynical <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
cynically U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
hyphenation U تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
one element U تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
supervises U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
comparator U وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
supervised U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervise U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM U قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
soaks U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soak U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
justify U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifying U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
supervisor U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
looped U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
leveled U میزان
levelled U میزان
noise level U میزان خش
weight U میزان
balances U میزان
levels U میزان
level U میزان
adjustment U میزان
volume U میزان
adjustments U میزان
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com